کار محوری یا انسان مداری
(به بهانه تولید پوسترهایی که کارکنان، ارتباطات و رویدادهای انسانی را در کنار خروجی، اهداف و کار نشانه گرفته بودند)?

در و دیوار شرکت را خروجی پروژه های عمرانی و صنعتی فراگرفته بود، رزومه افتخارات دور و نزدیک سازمان… در این میان اما جای دو چیز خالی بود؛
? نام عکاسی که زیر آفتاب و باد و باران منتظر لحظه ی شکار بهترین تصویر از این دستاورد بود
? و نام مردمانی که در قالب کارگر، کارمند، مهندس و … این بناهای زیبا را ساخته بودند. بزرگترین پروژهای صنعتی، ساختمانی و … به همت و با عرق جبین همین “انسان” ها ساخته شده بود، اما در یادگاری ها اثری از او نبود، افتخارات متعدد سازمان تنها با محو شدن هویت افراد در مصنوعات ایشان خودنمایی می کرد.

در شرکت دیگری شاهد فوت و مرگ و میر کارگران بسیار زیادی در مسیر ساخت یک مجتمع تجاری خیلی بزرگ بودم: حدود ۳۰ کشته در عرض یکسال در یک پروژه ساختمانی (فاجعه است ?)، تنها برای تحویل هرچه سریعتر پروژه و کار سه شیفت و افتخار به رکوردهای تولید و اجرا و رعایت نکردن اصول ایمنی و …
حال اگر نگاهمان به “انسان و جان” کمی مهربانانه تر و حساس تر می بود شاید کمتر از این اتفاقات می افتاد?

این انسان است که همچنان در سایه اثرش محو می شود، از زمان ساخت دیوارهای بزرگ چین گرفته تا اهرام ثلاثه مصر و امروز هم کماکان این ماجرا ادامه دارد…

انگار در غبار تیره درآمد گاه او را فراموش می کنیم و یادمان می رود که انسان نیت نهایی آبادانی است.

در جستجوی مدلی برای بیان موضوع بودیم، از قضا دوستی مدلی را معرفی کرد برای سنجش فرهنگ سازمان که آیا “کارمحور” یا “انسان محور” است.

به نظر شما برای ایجاد تعادل بین کار و انسان چه کارهایی می توان انجام داد؟
در میان صدها فعالیتی که برای بهبود کیفیت زندگی کارکنان در پروژه ها توسط خودشان راه اندازی شد، پوسترهایی هم برای ترویج و تمرکز بر این موضوع طراحی کردیم که هم حجم فعالیت های انجام شده دیده شود و هم تعادل توجه به کار و انسان را در آن به نمایش بگذاریم

پوسترهایی که به بهانه توجه به کارکنان ساخته شدند تا بلکه نگاه ذینفعان را از خروجی و دستاورد به سمت انسان متعادل کند: